
بيزينس اتيكز؛ از ديسيپلين آكادميك تا نهاد اجتماعي؛ قسمت آخر (سيزدهم) : چگونه كد اتيكز بنويسيم؟
سيزدهمين و آخرين قسمت از اين سلسله نوشتهها كه با عنوان «بيزينس اتيكز؛ از ديسيپلين آكادميك تا نهاد اجتماعي» با اين هدف اصلي تقديم علاقمندان شد كه نشان دهد روش تدوين و استقرار كد اتيكز يا مجموعهاي از استانداردهاي رفتار اخلاقي در يك سازمان چگونه است، دقيقاً به همين هدف ارتباط دارد: چگونه كد اتيكز بنويسيم؟ مايكل هافمن كه كار خودش را به عنوان ريئس دپارتمان فلسفه شروع كرده است و در نوشتن كد اتيكز سازمانهاي متنوعي همكاري داشته است تجربههاي خودش را در اين زمينه در نوشتهي كوتاهي جمع بندي كرده كه برگردان آن در ادامه تقديم ميشود. با اين همه، اگر اين مجموعه نوشتهها فقط اين نكته را به علاقمندان آموخته باشد كه با وجود عادت به دروغگويي در ميان يك ملت، سخن گفن از اخلاق و كد اتيكز مسخره كردن خود و ديگران است و پيش از هر تلاش براي تدوين منشور اخلاقي در يك سازمان بايد كوشيد تا دروغگويي را ريشه كن كرد، نويسندهي اين نوشتهها پاداش زحمات خود را دريافت كرده است. با تشكر از كساني كه اين مجموعه نوشتهها را دنبال كردند، آخرين قسمت آن در ادامه تقديم ميشد. براي خواندن قسمتهاي قبلي، لينكهاي مربوطه را تقه كنيد:
7. كد اتيكز به مثابه يك قرارداد اجتماعي
8. تاريخچهي بيزينس اتيكز در آمريكا
9. ظهور موضوعهاي اجتماعي در بيزينس اتيكز
12. تدوين كد اتيكز براي آموزش پيشدبستاني
13. چگونه كد اتيكز بنويسيم؟
دبليو. مايكل هافمن از مركز اتيكز كسبوكار در كالج بننتلي تجربههاي 20 سالهي خود در تدوين كد اتيكز براي دهها كمپاني را در گزارشي كوتاه و خواندني ارايه داده است. وي كار خود را با پي.اچ.دي فلسفه به عنوان رئيس دپارتمان فلسفه شروع كرد و كوشيد تا فلسفه را با اتيكز كسبوكار پيوند بزند. متن برگردان نوشتهي وي در ادامه نقل ميشود:
من كد اتيكز نمينويسم. من به كمپانيها كمك ميكنم تا خودشان كد اتيكز بنويسند. من به دهها كمپاني، به صورت غيررسمي مشاوره دادهام تا كد اتيكز بنويسند. كمپانيها با هم فرق داشتند. بعضي از آنها فقط با اين ايده كه بايد كد اتيكز بنويسند، نزد من ميآمدند، بعضيها با يك پيشنويس اوليه ميآمدند تا من آن را نقد كنم، بعضي با متني كه نهايي و چاپ شده بود مراجعه ميكردند.
صرفنظر از اينكه در چه مرحلهاي بودند، كارم را با يك توضيح شروع ميكردم: كسي كه بايد اتيكز را بنويسد، من نيستم. خودشان هستند. آنان با فرهنگ خودشان و جنبههايي از عملكردشان كه از نظر اخلاقي حساس است، آشنا هستند. بعد، به آنان ميگفتم كه نوشتن كد اتيكز فقط رديف كردن يك مشت كلمه روي كاغذ نيست. نوشتن يك كد اتيكز، فرايندي است كه دست كم به اندازهي نتيجهي آن اهميت دارد. آنان ميبايست با دقت به اين موضوع فكر ميكردند كه چگونه از تمام قسمتهاي كمپاني با خبر خواهند شد، چگونه كد اتيكز به رفتار درست منجر ميشود، و چگونه اين كد ميتواند رفتار درست را آ«وزش دهد.
موضوع بعد؟ مركز اتيكز كسبوكار بنتلي، مجموعهاي از كدهاي شركتها را گردآوري كرده است. اگر يك كمپاني به يك «نمونه» نياز داشته باشد، من چند تا از آنها را برايش ميفرستم و به آنان ميگويم كه آنها را با محيط كاري خودشان منطبق كنند. بعد كه پيشنويس آماده ميشود، در بارهي آن نظر ميدهم. مثلاً ميگويم: «خيلي مغلق است، طوري بنويسيد كه كاركنان شركت بتوانند آن را بفهمند». به مضمون، نگارش، و از قلمافتادگيها توجه ميكنم(چرا در بارهي تضاد منافع چيزي ننوشتيد؟). چه بسا پيشنهاد كنم كه در كد اتيكز تصوير، گوي، كلمات با حروف درشت، بخش پرسش و پاسخ اضافه كنند تا خواندن آن جذاب شود.
بيانيهي ارزشها
كد اتيكز بايد چيزي بيش از آئيننامهي رانندگي باشد، و بياينهي ارزشهاي اساسي كمپاني را در بر بگيرد. اگر يك كمپاني چنين بيانيهاي ندارد، پس نخستين كلماتي كه بر كاغذ مينويسد، بايد بيانيهي ارزشهاي كمپاني باشد. كد اتيكز بايد حول ارزشهاي اساسي سازماندهي شود.
در ميان چيزهايي كه يك كد اتيكز را «كاربرپسند» ميكند، توصيه در بارهي نحوهي استفاده از آن است.كد اتيكز بايد يك شماره تلفن داشته باشد كه از طريق آن بتوان تفسيرهاي مربوط به كدها را دريافت كرد، و نيز، رويهي ارايهي يك مسأله اخلاقي را توضيح داده باشد(«اول به سرپرست خود مراجعه كنيد، بعد به . . .»). حتي رويهي ارايهي پيشنهاد براي تغيير آن بايد در كد اتيكز گنجانده شود. همچنين بايد يك الگوي تصميمگيري اخلاق را عرضه كند(مرحلهي اول: مستندات خود را چك كنيد. مرحلهي دو: . . .).
به لحن كد اتيكز هم بايد توجه شود. به عنوان نمونه يك بار از من خواستند تا عنوان يك كد اتيكز را بررسي كنم. عنوانش اين بود: «مسؤليتهاي ما». عنوان خوبي است، اما هر قاعدهاي اينگونه شروع ميشد: مسؤليت شما اين است كه . . . ». پيشنهاد كردم تمام «شما»ها را به «ما» تبديل كنند، و توجه داشته باشند كه تمام كاركنان كمپاني، و از جمله مديران ارشد بايد از قواعد پيروي كنند.
مساعدت به فرايند نوشتن كد اتيكز به اندازه مساعدت به شكل و محتواي كد اتيكز اهميت دارد. يك چيز كه به تمام كمپانيهايي كه به من مراجعه ميكنند ميگويم اين است كه كسي بايد در كمپاني آن را بنويسد- يك توماس جفرسون- كه به آن نظم، وضوح و دقت ببخشد. اما پيش از آنكه توماس حفرسون محلي به كد اتيكز شما شكل «نهايي» بدهد، مراحل گوناگوني بايد طي شود. كد اتيكز نبايد توسط يك نفر، يا حتي توسط يك گروه(مثل مديران ارشد يا واحد روابط عمومي) نوشته و ارسال شود. هر گروه مسؤلي كه پيشنويس كد اتيكز را مينويسد بايد نمايندگان تمام سطوح كاركنان را در بر بگيرد.
مالكيت مشاع كد اتيكز
«تمام سطوح» يعني سطوح. روزي يك كمپاني با برنامهاي براي تدوين يك كد اتيكز به من مراجعه كرد و بر اين بارو بود كه اين استاندارد را رعايت كرده است. وقتي برنامه را نگاه كردم فهميدم يك گروه را از قلم انداختهاند: كاركنان اتحاديه را. پرسيدم چرا؟ اين جا افتادگي از روي غفلت نبود. مسؤلان كمپاني به گنجاندن اتحاديه فكر كرده بودند. اما در اين مورد تصميمي نگرفتند. چون فكر ميكردند كه اتحاديه به اين موضوع علاقهاي ندارد يا با طرح تدوين كد اتيكز مخالفت ميكند. كمپاني عملاً موافقت كرد سعي خودش را بكند. اتحاديه مسؤلان كمپاني را حيرت زده كرد. آنان با علاقه در روند تدوين كد اتيكز مشاركت كردند. بعدها كمپاني به من گفت گنجاندن اتحاديه بهترين توصيهاي بود كه من به آ»ان كردهبودم.
وقتي توماس جفرسون محلي پيشنويس را ويرايش كرد، معمولاً كمپاني تمايل دارد آن را چاپ و با جلد زيبا صحافي كند. من به آنان ميگويم روي برگههاي آ4 پرينت كنند و با ماشين دوخت آن را منگنه بزنند و روي هر صفحهي آن با حروف درشت بنويسند: «پيشنويس». هرچند از نظر نويسندگان كد اتيكز، كار تمام شده به نظر برسد، كمپاني به عنوان يك كل بايد آن را به عنوان پييشنويس تلقي كند كه براي نظرخواهي ارايه شده است.
وقتي كد اتيكز به شكل اوليه منتشر ميشود به اين معنا نيست كه نبايد مورد استفاده قرار بگيرد. متن اوليه ميتواند به شيوهاي درست، مثلاً در برنامهي آموزش اتيكز كمپاني، مورد استفاده قرار بگيرد. استفاده از نگارش «پايلوت» كد اتيكز بهترين روش براي دريافتن اين نكته است كه آيا مطالب آن مفهوم هست، به مشكلات عملي ارتباطي دارد، و توصيههاي آن چقدر مناسب است؟ برنامهي آموزشي فرصت خوبي در اختيار كاركنان ميگذارد تا با كد اتيكز كار كنند و پيشنهادهاي خود را براي بهبود آن ارايه دهند. مانند هر برنامهي آموزشي خوب اتيكز، برنامهاي كه كد اتيكز را آزمايش ميكند بايد حول «مورد»هايي سازماندهي شود كه در كمپاني بروز پيدا ميكنند.
كد اتيكز پيش از آنكه نهايي شود بايد چند مرحلهي پايلوت را پشت سر بگذارد. در هر مرحله بايد كلمهي «پيشنويس» بالاي هر صفحه قيد شود تا به مرحلهي نهايي برسد. كاركنان بايد احساس كنند كه در تدوين كد اتيكز تقش دارند. آنان نميتوانند به چنين حسي برسند مگر آنكه در تدوين پيشنويس نقش ايفا كنند. آنان بايد تغيير كد اتيكز را در واكنش به پيشنهادهايشان ببينند.
تحميل «آنان» بر «ما»
اگر كاركنان به شيوههايي مانند آنچه كه من پيشنهاد كردم در اين فرايند مشاركت داده نشوند، از كد اتيكز رويگردان خواهند شد. كد اتيكز چيزي به نظر خواهد رسيد كه «آنان» بر «ما» تحميل كردهاند. اتيكز نبايد اين چنين باشد. اتيكز بايد بخشي ازاموال عمومي سازماني باشد. كاري بايد كرد تا كاركنان ببينند كه داشتن كد اتيكز به معناي تقويت اخلاقي محيطي است كه در آن كار ميكنند، نيز به معناي حفاظت قانوني از كمپاني است. كاري بايد كرد تا كاركنان دريابند كه كد اتيكز ميتواند تغيير كند، مورد تجديد نظر قرار بگيرد و بازنويسي شود.، و آنان در اين فرايند مشاركت دارند. پس، به اين معنا كد اتيكز هرگز به پايان نميرسد.
هر كوششي براي نوشتن كد اتيكز با موفقيت به سرانجام نخواهد رسيد. چه بسا ارايهي يك نمونه «ناكامي» براي روشن ساختن اينكه چه خطايي ميتواند رخ دهد كافي باشد. روزي از من خواسته شد كه به يك كمپاني كه رهبرانش به يك برنامهي اتيكز متعهد به نظر ميرسيدند، مشاوره بدهم. پس ارايهي مشاورهي معمولي، آنان فرايند ايجاد يك گروه ضربت مناسب را آغاز كردند. نامههايي حاكي از حمايت مديريت ارشد به كاركنان ارسال شد. سپس، در ميانهي راه، يك فرد مهم پرسيده بود: «ما واقعاً به كد اتيكز نياز داريم؟ چرا يك برنامهي انضباطي نداشته باشيم؟».
هر چه اتفاق ميافتاد، پشت درهاي بسته بود. بنا بر اين، من نميدانم دليل آن چه بود. شايد كسي متوجه شد برنامهي اتيكز منابعي را مصرف ميكند كه واحد ديگر سازمان به آن نياز دارد. شايد هيأت مديره متوجه شد كه برنامهي اتيكز كمپاني را به شيوهاي متحول ميسازد كه آنان دوست نداشتند. اما در همان هنگام، كمپاني به اين نتيجه رسيد كه برنامه كد اتيكز نميخواهد.
تمام اين مسائل براي من خيلي دلسرد كننده بود. وقت زيادي صرف برنامه كرده بودم. با كاركنان حرف زده بودم و آنان را متقاعد كرده بودم كه برنامهي اتيكز ايدهي بسيار خوبي است. كاركنان مشتاق شده بودند. تعهد نسبت به اهميت و منافع برنامه مكرراً از سوي عاليترين سطوح كمپاني ايجاد شده بود. بعداً كسي از راه رسيد و يك سوزن به بادكنك زد.
اما دلسرد كنندهترين چيز اينكه، فكر ميكنم آن كمپاني اشتباه كرد. يك كمپاني بدون برنامهي اتيكز يك كمپاني رو در رو با ريسك است. چقدر ريسك؟ كمپاني ديگري را به خاطر ميآورم كه برنامهي اتيكز خودش را با نظر خواهي از كاركنان در مورد ارزيابي فضاي اخلاقي كمپاني آغاز كرد. مديريت ارشد دريافت كه نيايج تكان دهنده است. آنان توجه نكرده بودند كه چقدر كم رهنمودهاي اخلاقي ارايه داده بودند، يا فقدان اين راهنماهاي اخلاقي چه اثراتي داشته است.
من الگوي رسمي براي ارايهي اين جور مشاورهها ندارم. من كار خودم را در بنتلي بيش از بيست و پنج سال پيش با پي.اج.دي در فلسفه آغاز كردم. به عنوان رئيس دپارتمان فلسفه، كوشيدم تا فلسفه را با اتيكز كسبوكار پيوند بزنم. پس از مدتي، آنقدر با تجربه نظر ميرسيدم كه پروفسورهاي كسبوكار، در مشاورههايشان خواهان كمك من ميشدند. من آدم خوششانسي بودم كه همكاران خوبي داشتم تا پيش از تلاش براي ارايهي مشاوره به شيوهي خودم، به من كمك كردند تا تجربههاي فراواني كسب كنم. نظراتي كه اينجا بيان شد حاصل آن تجربهها بود.
داود حسين
مقاله ها ى اين نويسنده
واژه كليدها
-
بيزينس اتيكز
- بيزينس اتيكز؛ از ديسيپلين آكادميك تا نهاد اجتماعي؛ قسمت آخر (سيزدهم) : چگونه كد اتيكز بنويسيم؟
- بيزينس اتيكز؛ از ديسيپلين آكادميك تا نهاد اجتماعي؛ قسمت دوازدهم : بررسي تجربه تدوين كد اتيكز براي آموزش پيش دبستاني
- بيزينس اتيكز؛ از ديسيپلين آكادميك تا نهاد اجتماعي؛ قسمت يازدهم: سهم اروپا؟
- بيزينس اتيكز: از ديسيپلين آكادميك تا نهاد اجتماعي؛ قسمت دهم: بيزينس اتيكز در اروپا
- بيزينس اتيكز: از ديسيپلين آكادميك تا نهاد اجتماعي؛ قسمت نهم: ظهور موضوعهاي اجتماعي در بيزينس اتيكز
fa
كارآمدسازي تشكلهاي كارفرمايي
بيزينس اتيكز يا اخلاق كسب و كار
?
|
OPML
?